درس-گفتارهای الهیات شفا» شرح وتحلیل فصل یکم از مقاله ی یکم فن سیزدهم شفای شیخ » درس-گفتار سوم
جمعه 24.4.84 برابر 8 جمادی الثانی 1426
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و الصلاة و السلام علی سیدنا محمد خاتم المرسلین و آله الائمة المعصومین
و اللعنة الدائمة علی اعدائهم اجمعین الیوم الی قیام یوم الدین
اما بعد
مرحله ی دوم تمهید یونانی: تقسیم علوم از دیدگاه ارسطو
در فصل هفتم از کتاب کاپّا می گوید:
“هر علمی اعم از علوم صناعی و علوم ریاضی،مبادی و علل هر یک از موضوعات خود را می جوید،مانند علم پزشکی و ورزش و سایر علوم”(آ1064).
اینجا ما با یک تقسیم دیگر روبرو هستیم و آن تقسیم علوم به صناعی و ریاضی است و البتّه کمی بعد فلسفه را از همه ی این علوم سوا می کند.و ضمناً معلوم می شود که پزشکی و ورزش هم از دید ارسطو علمند.حالا ملاک این تقسیم را بررسی کنیم،این تقسیم کمی با ظاهرش تفاوت می یابد.می گوید که علوم صناعی و علوم ریاضی به تحقیق در یک جنس می پردازند ولی نه به عنوان موجود بما هو موجود و فقط فلسفه است که به این نحو تحقیق می کند.پس در واقع علم را تقسیم می کند به علمی که جنس را تحقیق می کند – یعنی ماهیّت-،و علمی که وجود را بررسی می کند.بعد در مرحله ی بعد دسته ی اوّل تقسیم می شود به ریاضی و صناعی و ورزش و طب هم داخل یکی از این دو و در واقع داخل در علم عای جنس و ماهیتند.
چند جمله بعد می گوید که:
”یکی از علوم علم طبیعی است و تردید نیست در این که این علم باید با علوم عملی و علوم صناعی فرق داشته باشد،زیرا در علوم صناعی مبدأ حرکت در صانع است نه در مصنوع،و این مبدأ یا صناعت است یا قوّه ای دیگر.در علوم عملی نیز حرکت در عامل است نه در عمل.ولی علم طبیعی به اشیائی ناظر است که مبدأ حرکتی در خویشتن دارند.بنابرین علم طبیعی نه علم عملی است و نه علم صناعی،بلکه علم نظری است،زیرا به هر حال باید تحت یکی از این سه جنس قرار داشته باشد.”(ای 1064).
به نظر من این عبارات تقسیم قطعی و جدّی ارسطو در طبقه ی اوّل تقسیم را نشان می دهد. علوم را تقسیم کرده به نظری و عملی و صناعی و هر سه را هم تعریف کرده است. پس تقسیم ارسطو یک قسم “صناعی” هم دارد که در اخلاف کم کم حذف می شود و در ابن سینا دیگر نیست. راس در تکنگاریش در باب ارسطو این قسم سوم را توجه کرده (ترجمه ی فارسی:287). این از طبقه ی اوّل تقسیم ارسطویی.
حالا باید دید که در طبقه ی بعد هر یک از اینها را چگونه تقسیم می کند، که از این میان حکمت نظری بررسی شد.
در تحلیلات ثانیه یک عبارتی دارد ارسطو که کمی سخت است فهمش، می گوید:
”و امّا درباره ی اینکه چگونه باید دیگر کارکرد های ذهنی باقیمانده را در میان اندیشه های برهانی و عقل و دانش و فن و هوش عملی و حکمت بخش کرد،باید گفت که این امر بیشتر به نظریه ی طبیعی تعلّق دارد و از سوی دیگر تا اندازه ای به علم اخلاق”(ب 89،سطر 9)
.حالا این را فعلاً فقط در نظر نگه دارید تا بعداً به دردمان بخورد.
حالا در حکمت عملی کمی سخت تر به نتیجه می رسیم، چون اینجا تقسیم کمی فرق می کند. ارسطو همانطور که راس تشخیص داده اخلاق و سیاست را از هم جدا نمی داند و این نکته ی بسیار حائز اهمّیتی است. من عین عبارت راس را از روی ترجمه ی آقای دکتر قوام می خوانم:
”به عقیده ی ارسطو دانش بر طبق اینکه خودش هدف باشد،یا ابزاری برای عمل باشد،یا ابزاری برای ساختن چیزی سودمند یا زیبا باشد،سه گونه است:نظری،عملی یا تولیدی.برترین دانش عملی – که دانش های عملی دیگر فروعات و کارگزاران آن هستند- سیاست است،یا چنانکه ما با نظر به آگاهی مان از عضویت انسان در جوامعی غیر از دولت،ممکن است بیشتر مایل باشیم نام دیگری به آن بدهیم،دانش اجتماع است.اخلاق بخشی از این دانش است،از اینجاست که ارسطو هرگز از اخلاق به عنوان دانشی جدا سخن نمی گوید،بلکه به عنوان بررسی منش یا بحث های ما در باب منش سخن می گوید.کلّ دانش سیاست به دو بخش تقسیم می شود که از برای ِ راحتی می توان اخلاق و سیاست نامید.”(راس:287).
حالا شما خود سیاست ارسطو را بررسی کنید می بینید که در واقع دو بخش است که یکی تدبیر منزل است و یکی سیاست. پس در واقع ارسطو در حکمت عملی یک تفکیکانی کرده امّا همه در داخل علم سیاست بوده و بیش از این صراحت ندارد.
حالا بعد این سه قسم که از دید ارسطو اجزای سیاست بودند، سه قسم و سه علم در علوم عملی دانسته شدند که آنچه ما در تقسیم معروف می شنویم که فلسفه ی عملی مشتمل بر تدبید منزل و سیاست و اخلاق است، همین است.
حالا من دیگر حوصله ندارم تک تک تعبیرات ارسطو را بخوانم، امّا فی الجمله معلوم شد که انتساب این تقسیم به ارسطو حالا با کمی مسامحه در نهایت درست است، الّا اینکه قسم سوم علوم که صناعی باشد در تعریف خذف شده. پس مناقشه ی آقای شرف یک مناقشه ی بی ربط و بی وجهی بود.
حالا این را هم بگویم که آکویناس در شرح مابعد الطّبیعه گفته که علوم عملی علوم اخلاقی هم نامیده می شوند و علوم صناعی هنرهای مکانیکی هم نامیده می شوند.(شرح مابعد الطّبیعه:400) که حالا این هم فقط گفته شد که در ذهنتان باشد.
خلاصه رأی ارسطو در تقسیم علوم به حدّ لازم بیان شد. ضمناً این کتاب آقای دی.جی.اوکانر را هم که من تازگی ها خواندم و جناب آقای دیهیمی که از فضلای مترجمین هستند ترجمه کرده اند، همین نحوه ی تقسیم که ما پیدا کرده ایم تأیید کرده و او هم از ارسطو همین را فهمیده(ارسطو:50-51).
v تمهید اسلامی: سیر تقسیم حکت به نظری و عملی در اسلام
حالا همین تقسیم هم عیناً وارد تفکّر اسلامی شد و پذیرفته شد. حالا باید ببینیم که سنّت اسلامی تا زمان ابن سینا چگونه جلو رفته است. نصر می گوید که کوشش مسلمانان برای طبقه بندی علوم از قرن سوم با کار کندی آغاز شد (علم و تمدّن در اسلام:46) ولی کندی را من نخوانده ام، حالا کسی بررسی کند، ولی تا جایی که می دانم تقسیم کندی نباید با ارسطو خیلی فرق داشته باشد.
عمده ی کار مهمّی که شده کار فارابی است که “احصاء العلوم” را نوشته که یک طبقه بندی کامل و بکری در آن طرح کرده که ظاهراً در غرب بیشتر اثر کرده تا در اسلام که کلّاً فارابی رفته تحت شعاع ابن سینا و خوب توجّه نشده. حالا طبقه بندی او هم کامل نیست و با وجود آنکه در کیمیا و علوم غریبه و تعبیر خواب رساله هایی نوشته اینها را در طبقه بندیش ندارد. و معلوم هم نیست که چرا همه در این ذکر نکردن این گونه علوم از او تبعیّت کرده اند. فارابی علوم را تقسیم می کند به 1.علم زبان،2 .علم منطق، 3.علم تعالیم، 4.علم طبیعی و علم الهی، 5.علم مدنی و فقه و کلام و دوباره هر یک را به شعب کثیری تقسیم کرده است و این را می توانید در همان کتاب آقای نصر بخوانید(علم و تمدّن در اسلام:46-49).
حالا ما می دانیم که ابن سینا فارابی را خیلی خوب خوانده بود. امّا با این وجود او مطلقاً استفاده از آراء فارابی در این زمینه ها نکرده، یا لا اقل در شفاء و آثار متداولش نکرده.
v تطبیق سینوی: رسالة فی اقسام العلوم
حالا هم نصر (همان:49) و هم دکتر جهانگیری (بیکن:61) یک کتابی از ابن سینا ذکر کرده اند، به نام “فی اقسام العلوم”. من این رساله را که سابقاً در هامش الهیاّت شفا فکر می کنم چاپ سنگی شده بود، در سال های طلبگی خوانده ام و اگر درست به یاد بیاورم اینجا پیرو فارابی ست. من سعی می کنم که تا جلسه ی آتی پیدا کنم و نگاه کنم، ببینم آنجا قضیّه از چه قرار است. صفا در مورد این رساله گفته:
”رسالة فی اقسام العلوم الحکمیة،یا اقسام الحمکة،یا تقسیم الحکمة و فروعها.در این رسالع شیخ به اقسام علوم عقلیه بر طریق ایجاز و اجمال اشاره کرده است.نسخ متعدّد از این رساله در کابخانه ی مشهد و استانبول و بودلیان و قاهره وموزه ی بریتانیا موجود است.این رساله در مجموعه ی “تسع رسائل فی الحکمة و الّطبیعیّات” چاپ شده است (پنجمین رساله) و ترجمه ی عبری از آن نیز در دست است.”(تاریخ علوم عقلی:217).
حالا من فکر می کنم که فعلاً برای این جلسه تا همین جا بس است، چون اگر بخواهیم وارد خود بحث ابن سینا بشویم خیلی وقت می خواهد و امروز دیگر میسّر نیست. امروز ما در واقع زمینه ی این موضوع را بررسی کردیم که ببینیم زمان ابن سینا چه آراء دیگری مطرح بوده و نظر ارسطو که پایه و مبناست چه بوده. حالا این را هم بگویم که من در متون فلسفی قبل از ابن سینا چندان صلاحیت ندارم و کار نکرده ام. شاید بد نباشد یکی از دوستان تا جلسه ی بعد این متون را یک مروری بکند تا این زمینه معلوم تر شود و با آمادگی بیشتر وارد بحث خود شیخ بشویم.
وآخر دعوانا انّ الحمد للّه ربّ العالمین.
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen