جلسه ی مقدماتی 1
حضور داوطلبانه
درس چهارشنبه 1 مهر 1388
نقطه های آغاز ما در تقریر آموزه های شیخ انصاری قدس سره
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و الصلاة و السلام علی سیدنا محمد خاتم المرسلین و آله الائمة المعصومین
و اللعنة الدائمة علی اعدائهم اجمعین الیوم الی قیام یوم الدین
اما بعد:
درآمد
در درس امروز چند مطلب داریم؛ که روی هم یک دیباچه ای می توانند تلقی شوند که به نحو فشرده برخی مطالب عمدتا خارج از کتاب در آن جای گرفته اند.به چه مناسبت؟ چون فهم مطلوب رسائل را درگروی آگاهی و مهم تر از آگاهی، درگروی التفات به آنها می دانم، بنابرین کوشیده ام که مجموعه ای از معارف و مبانی ضروری برای فهم بهینه ی کتاب را به نحوی مختصر تقریر کنم. به نظر من بسیار واجب است که از این جلسه ی اول تا جلسه ی آخری که از هم خداحافظی می کنیم، آن را مد نظر داشته باشید، خصوصاً از این حیث که از دیگران این گونه مطالب را شاید نشنوید، نه از آن جهت که موافق با این مطالب نباشند یا به کارش نبرند، بلکه چون همیشه خودشان این توجهات و نکات را در درازمدت با تجربه دریافته اند و بیشتر ناخودآگاه به معنای غیر مدون و صورت بندی نشده استفاده کرده اند، در صرافت نیستند که به این شکل متعرض مطالب یشوند، اما روشمندی یا به عربی منهجیة البحث اقتضای تام و تمام دارد که این گونه مقدمه ها را در جای خود بیاوریم.
مرحوم شیخ مرتضی انصاری قدس سره بی تردید پیشوای همه ی فقیهان و اصول دانان قرون اخیر است؛ به دست توانای وی نهال مبارک تفکر استاد کل فی الکل آقامحمدباقر وحید بهبهانی قدس سره پرورده شد، بالید و شکوفید و بر داد و بر می دهد، در پرتو شعله ی درخشان خردورزی اجتهادیش بود که سایه ی شوم جمود و ارتجاع زیان باری که اخباریون منادی آن بودند، برای همیشه رخت از میان حوزه و غیر حوزه بربست. از یک سوی در راستای استقلال و استقامت و اعتدال و اصالت اجتهاد شیعه در برابر نظام فکری غالب و رایج اخباریون راه وحید بهبهانی را ادامه داد و با دقت دریافت که نقاط ضعف و نا امن تفکر ما که حملات اخباریون بر پایه ی آنها پیروزی هایی به دست آورده بود، کدام بودند، کما اینکه در جاذبه های مکتب آنان در میان عوام الناس نیک تأمل نمود و لذا با برنامه ای نظام مند و شیوه و اسلوبی هدفمند در برابر آنان صف آراست و کاملاً نظام اخباری گری را از پای در آورد. از سویی دیگر قلمروی علم اصول را گسترش کاملاً هدف مدارانه ای داد و هر مطلبی را که ضامن امنیت و قدرت حکومت عقل و شرع بر سرتاسر مسائلش بود، بدان ملحق نمود و هر نقطه ای و هر عنصری را از آن جدا نمود و راند، که در سرزمین بیگانه ی اصول و فقه اهل سنت ریشه داشت، خواه از قدیم الایام در میان مطالب و مباحث ما استقرار و مأوا گزیده و با بومی های اصول و فقه ما درآمیخته و خودی شده بود، خواه به تازگی از آنجاها راهی مجموعه ی بی حصار و بی دفاع ما شده بود، نیز هر عامل و عنصری را که در به سازی فرایند اجتهاد، شایستگی ایفای نقش داشت، از میان آیات و روایات و گنجینه ی کلمات قدما و از میان احکام عقل، بر گزید و به خدمت گماشت، و نه تنها سراسر این مجموعه را حاصل آورد، بلکه آن را به عالی ترین نحو سامان و سازمان داد، فقه شیعه را پیوسته بر آن استوار تر نمود و از سوی دیگر خود آن را پیوسته با فقه و آثار فقها سنجید و به باز اندیشی های بنیادینی از نظر گاه رابطه ی درست فقه و اصول انجام دست یازید و مسائل اصولی را از میان فقه به دست آورد، به اقتضای حوائج واقعی فقهی ترتیب داد، و آنها را در فقه به آزمون نهاد و مدام در حال اصلاح بود و تنقیح.
اما در این مجال حتی به اجمال هم نمی توان گزارشی از این ماجراها به دست داد، اما به بهانه ی آغاز درس های جاری و در میانه ی فرازهای مناسب و سازگار، می توان نکات اساسی و نقاط برجسته را گوشزد نمود، و البته تلاش خواهم کرد که در سراسر دروس به مناسبت وجوه امتیاز و جوانب ابتکاری کتاب را نمایان سازم.
هم در این دو و یا احیانا سه جلسه ی نخست که مقدمه ی کوتاه و فشرده ی این کتاب را در برنامه داریم، و هم در میان مطالبی که در هر جلسه ی آتی درسی مان از خارج عرض می شود و هم در میان نکات و توضیحاتی که در اثنای خواندن عبارات تقدیم می گردد، پاره ای از ضروری ترین ِ این موارد خواهد آمد- ان شاء الله تعالی.
شناسنامه ی درس
جلسه ی: یک | از مجموعه ی درسی: | از سلسله دروس: | سال تحصیلی: | مورخه ی: |
قطع و ظن | رسائل | 1388-89 | 01 / 07 /1388 | |
ماده ی: | مقطع: | رشته ی: | مدرس: | |
اصول فقه (1) | پایه ی 7 | سطح حوزه ی علمیه | استاد هنرور | |
عنوان درس: | از دسته ی: | کلید واژه ها: | ضمایم: | |
شیخ انصاری (قدس سره) و ماجراهای فکری اجتهاد شیعی | نقطه های آغاز ما در آموزه های سیخ انصاری قدس سره | |||
متن درس: | ج: 1 | ص: 25 |
أنسى مَن قبلَه، و أتعب مَن بعدَه…
شیخ انصاری(ره) و ماجراهای فکری اجتهاد شیعی
حالا این مطالب مقدماتی ما خودش یک مقدمه ای دارد، که پس از تقدیم پی به اهمیتش برده می شود:
· مقدمه: علم اصول فقه در پویه ی زمان
علم اصول قطعاً به یکباره به این مرتبه ی کمال دوران اخیرش، که از آن همزمان دچار شگفت و شعف می گردیم، نرسیده است، بلکه مانند هر دانش دیرپای دیگر با مشارکت ها و مساهمت های مردانی بی شمار و پس از گذر از ناهموارهای روزگار و پشت سر نهادن فرازها و نشیب های بسیار به جایگاه و پایگاهی که از آن می شناسیم دست یافته است، اما صرف نظر از تطورات و تحولاتش، حتی با نگاهی گذرا و نظری گریزپا، مىتوان آن را به اعتبارى کلى به دو دوره ی کاملا متمایز بخش کرد:
1. دوره ی نخستین، که از بدو تدوین تا هنگام نهضت اخباریین را فرا می گیرد،
2. دوره ی دوم، که از آن هنگام تا کنون را در بر دارد.
در دوره ی نخست، طى قرن ها مسائل علم اصول تقریبا به همان صورت اولیه، نظم و نسق، طرح و تبیین، نقل اقوال و نحوه ی استدلال و پاسخ، آغاز و فرجام یافت و در دوره ی دوم که با پرخاش شدید اخباریون به روش اصولیون آغاز شد و با عکس العمل سخت اصولیون روبرو گردید و بالاخره به شکست اخباریون منتهى گشت، این تحول بزرگ پدید آمد که مسائل عدیدهاى که کم و بیش تحت تأثیر اصول اهل سنت و غیره در علم اصول شیعه وارد شده بود، مانند قیاس، استحسان، مصالح مرسله رو به ضعف نهاد و کم کم به کلى از این علم رخت بربست و در عوض مسائلى که اساسا یا آشکارا در علم اصول مطرح نمى شد، مانند
بر مسائل این علم افزوده شد.
مباحث قطع، اصل حرمت عمل به ظن، حجیت ظهور وفروع آن، حجیت ظن مطلق، اصل براءت و جریان آن در شبهات حکمیه ی تحریمیه، اصل اشتغال، تخییر و استصحاب
نکته ی 1
این حرکت عظیم را فقها و اصولیون به تدریج و مرحله به مرحله تحقق بخشیدند:
1. دفاع از علم اصول فقه
در آغاز جز دفع شبهات و اتهامات و اثبات نیاز استنباط مسائل فرعى به قواعد اصولى، اندیشهاى در سر نداشتند، در این راستا:
اولا: به نحو مستمر و پیوسته اتهامات و شبهاتی را که اخباری ها و سنی ها و سایر مخالفان متوجه علم اصول فقه و اصل و اساس تفکر اجتهادی اصیل شیعه می نمودند، رد می نمودند
ثانیا: با نشان دادن آنکه دستیابی به احکام شرعی در گروی اتکاء به قواعدی و منوط به ابتناء بر مبانی و مقدماتی است که علم اصول فقه عنوان و نام مجموعه ی آنهاست، و هم همیشه شیوه ی شیعه چنین بوده و هم بدیلی برای آن وجود ندارد، به نحو بنیادین ضرورت وجود این قواعد و مبانی و فی الواقع ضرورت و لذا مشروعیت و برحق بودن این علم را اثبات می نمودند.
2. تمرکز بر مباحث و مسائل کلیدی مورد اختلاف بین اخباری و اصولی
سپس قسمتى از موارد اختلاف بین اخباریان و اصولیان را که عمدتا در زمره ی منابع و مبانی اجتهاد بودند، برگزیده و با تمرکز روشمندانه و هدف- مدارانه ی بسیار جالب توجه و درس آموزی برای ما و معاصرین، به یک نوع مطالعه ی انتقادی و تطبیقی آنها همت گماشتند و از جمله مباحث حجیت قطع حاصل از مقدمات عقلیه، حجیت ظواهر کتاب، جریان اصل براءت در شبهات حکمیه ی تحریمیه و مسائلى از این قبیل را به نحوى که در گذشته – و ای بسا آینده نیز- سابقه نداشت، به تفصیل مورد بحث قرار دادند.
3. پیرایش و پالایش علم اصول فقه از عناصر و عوامل بیگانه و غیر بومی آن
آنگاه سراغ مباحثى رفتند که دانشمندان شیعه در ادوار قبل، به اقتضای مواجهه و تضارب آراء با مدرسه های فقهی اهل سنت- به ویژه در دوره ی مکتب بغداد که مدرسه ی اهل بیت علیهم السلام آزادانه در برابر مدارس اهل سنت اعلام مواضع می نمود- به همان ترتیب و تنظیم یا با مصطلحات مشابه یا به نحو اصلاح و تطبیق شده ی آن بر مبانی خودمان، در کتب اصولى خود مطرح مىکردند و هم بذرهای تهفته ی گرایش و گروش بعدی را در دل خود داشت- البته این نظر من بود و الا تصریح به خطر بالقوه اش را ندیده ام کسی گفته باشد- و هم بهانه به دست امثال اخباری ها می داد برای غیر شیعی خواندن و انحراف شمردن علم اصول فقه و مدرسه ی اجتهادی. از این روی مباحثی از قبیل قیاس، استحسان، مصالح مرسله را به تدریج از علم اصول خارج ساختند
4. رهیافت های فرامعرفتی در راستای نظارت بر قلمرو و دامنه ی علم اصول فقه
خارج ساختن این مسائل از علم اصول، علاوه بر تأثیر در رد اتهامات اخباریان، این تأثیر را هم داشت که معلوم مىساخت که دانشمندان شیعه راه خود را در تدوین علم اصول باز یافتهاند:
اولا: هر آن چه از نظر ایشان از مبانى فقه است و در استنباط احکام مىتوان بدان استناد کرد، مىتواند در علم اصول مورد بحث قرار گیرد و لو آن که از نظر جمعى از خود ایشان حجت نباشد یا مورد بحث واقع نشده باشد. مانند حجیت ظواهر کتاب، اصل براءت در شبهات تحریمیه
ثانیا: و هر آن چه تحت این ضابطه قرار نمىگیرد یعنى از نظر عموم شیعه قابل استناد نیست، صحیح نیست که در علم اصول مورد بحث قرار گیرد و لو آن که از نظر اهل سنت قابل استناد باشد و یا حتى گذشتگان از شیعه هم آن را مورد بحث قرار داده باشند، قیاس، استحسان، مصالح مرسله و نظیر اینها از همین قبیل است و به همین جهت است که در این دوره بتدریج این مباحث از علم اصول شیعه خارج شده است.
نکته ی 2
سه دسته از بزرگان فقهاء و اصولیین بودند که در این عصر با ادامه دادن راه استاد وحید بهبهانی قدس سره، علم اصول را به کمال و ارتقاء رساندند:
نخست، شاگردان مستقیم استاد مانند سید محمد مهدى بحر العلوم (1212 ه) و شیخ اسد اللَّه شوشترى (1234 ه(.
دوم، شاگردان برخى از دسته ی اول، مانند سید محسن اعرجى کاظمى (1240 ه)، شریف العلماءمحمد شریف بن حسن على (1245 ه) مولى احمد نراقى (1245 ه)، شیخ محمد تقى بن عبد الرحیم (1248 ه) و شیخ محمد حسن نجفى، صاحب جواهر (1266 ه).
سوم، طبقه ی بعد که در رأس ایشان شیخ مرتضى انصارى (1281 ه) شاگرد شریف العلماء است که تا کنون شاگردان مستقیم و غیر مستقیم وى در راه تکمیل این دوره کوشیده و آن را به اوج کمال و ترقى رسانیدهاند.
امر یکم: نقش شیخ انصاری در نقشه ی اجتهاد معاصر
اکنون با حفظ این مقدمه به بیان نقش شیخ انصاری در نقشه ی اجتهاد معاصر و امتیازات و ابتکارات اصولى شیخ می پردازیم:
سؤال: شیخ مرحوم در این تلاش ها چه سهمی و در پیروزی های حاصل از آن چه نقشی داشت؟
جواب: با توجه به اشارات گذشته، مرحوم شیخ در تدوین کتاب رسائل با دو دسته به سختى مبارزه کرد:
1. سنّیان
2. اخباریان
1. در مبارزه با اهل سنّت به دو نحو مبارزه کرد؛ منفى و مثبت، و این هر دو نحو تنها در مورد أمارات بود:
اولا: مبارزه ی منفى: شیخ بزرگوار همه ی أماراتى را که در استنباط اهل سنت مؤثر بود ولى در استنباط شیعه نقشى نداشت، چون قیاس، استحسان، مصالح مرسله، استقراء، از علم اصول خارج ساخت
ثانیا: مبارزه ی مثبت: ظنّ مطلق را که اهل سنّت غایت اجتهاد دانستهاند، تار و مار ساخت و عدم حجیت آن را به اثبات رساند
2. در مبارزه با اخباریان، مبارزه را به نحو مثبت انجام داد، نظر خود را در مورد یکایک از امّهات آن چه که اخباریان به آن معتقد بودند، اظهار داشت و اثبات نمود، از قبیل حجیّت قطع حاصل از مقدّمات عقلیّه و تقدّم آن بر ادله نقلیه ظنیّه، حجیّت ظواهر کتاب، جریان اصل براءت در شبهات حکمیّه تحریمیّه، جریان استصحاب در شبهات حکمیّه و مسائلى از این قبیل. بدیهى است که این به امارات اختصاص ندارد.
خلاصه این که مبارزهاى را که استاد اکبر، وحید بهبهانى آغاز کرد، شیخ انصارى با قدرت تمام ادامه داد و بدون شکّ در شکست علمى اخباریان تأثیر فراوان داشت.
امر دوم: از مزایا و ممیزات شیخ قدس سره
اولا: از زمان قیام اصولیین بر ضد اخباریین تا زمان تدوین رسائل، کتاب هاى بسیارى در اصول فقه و فقه استدلالى نوشته شده است. بدون شک همه ی این کتاب ها توانستهاند به سهم خود آثار مطلوبى در درک و فهم و استنباط طالبان علم و تحقیق پدید آورند، لیکن هیچ کدام نمىتوانند جاى کتاب رسائل شیخ (قدس سره) را بگیرند، چه کتاب هایى که پیش از کتاب رسائل تألیف شده، و احیانا برخى از آنها حدود دو قرن محور بحث و تحقیق بودهاند، مانند قوانین، فصول و هدایة المسترشدین و غیرها، این کتاب ها با این که همه پس از نهضت اخباریان تصنیف و تألیف شدهاند، لیکن نتوانستهاند خود را از قید مباحث گذشته که در مقدمه به آن اشاره شد، بر هانند و نیز نتوانستهاند مسائل مورد اختلاف میان اخباریان و اصولیان را آن طور که شایسته و بایسته است، مورد بحث و تحقیق قرار دهند و چه کتاب هایى که بعد از کتاب رسائل تألیف شدهاند، و با این که این کتاب ها به علت رعایت اختصار و کم حوصلگى محصلان، تا حدود زیادى توانستهاند جاى کتاب رسائل را بگیرند، اما به یقین نتوانستهاند مزایاى جالب کتاب رسائل را کسب کنند. کتاب شریف رسائل با این که بیش از نیمى از علم اصول را در بر ندارد، اما در همان نیمه، علم اصول را دچار تحولى عمیق ساخت. مرحوم شیخ در این مباحث براى اولین بار برجستهترین، کاملترین و محققانهترین اثر عمیق را از خود به یادگار گذاشت که حاوى تمام مسائلى است که باید در بر داشته باشد، و عارى از همه ی زوایدى است که نمىتواند در استنباط فقه شیعه تأثیر داشته باشد.
ثانیا: دومین امتیاز و أحیانا ابتکارى که شیخ بزرگوار، علامه ی انصارى در این علم پدید آورده است، آراء خاص و أحیانا استدلالات مخصوصى است که در پارهاى از موارد بدان استناد کرده است، در اینجا به برخى از آن آراء و استدلالات اشاره مىشود، امید است در آینده در اثر مستقلى قدرى مبسوط تر در باره ی یکایک آنها سخن به میان آورد. به همان گونه که در مباحث الفاظ کار اساسى و ابتکارات عمده مربوط به شیخ محمد تقى اصفهانى، صاحب هدایة المسترشدین مىباشد، ابتکارات و نوآوری ها در مباحث اصول عملیّه به شیخ اعظم اختصاص دارد.
میرزا محمد حسن آشتیانى صاحب بحر الفوائد در مورد این ابتکارات شیخ اعظم گفته است:
کیف و هو مبتکر فی الفن بما لم یسبقه فیه سابق (بحر الفوائد ص 227 سطر 10).
سید محسن امین در أعیان الشیعةگوید:
مع أنّ مطالبه أکثرها مبتکرات اکثر مطالب فرائد الأصول ابتکارى و نو است (أعیان الشیعة ج 10 ص 118).
اگر چه نوآوری ها و ابتکارات شیخ اعظم بسیار و از حوصله ی این مختصر مقدمه ای که در جلسه ی اول لازم یافتم به آن بپردازم، بیرون است، به مواردی اشاره مىشود (این نظرات به أمارات و اصول اختصاص ندارد، بلکه در کلیه مسائل علم اصول پراکنده است:
1. مرحوم شیخ عقیده دارد که اگر اخذ قصد امتثال در متعلق امر به یک امر غیر ممکن باشد، آمر مىتواند به وسیله دو امر به هدف خود برسد: یکى به خود عمل تعلق گیرد، دیگرى به انجام دادن عمل به قصد امر.
2. او بر خلاف مشهور معتقد است که شرط در واجب مشروط، قید ماده ی امر است و محال است که قید هیئت باشد. در عالم لبّ و معنى هم لازم است همین گونه باشد.
3. در مورد دوران امر بین رجوع قید به هیئت یا ماده ی امر، به رجوع قید به ماده قائل شده است.
4. در باب مقدمه ی واجب، مقدمهاى را واجب دانسته است که هدف از انجام آن رسیدن به ذى المقدمه باشد.
5. در مسأله ی توسط در دار مغصوبه به سوء اختیار، خروج را واجب دانسته، بدون این که عقوبتى بر آن مترتب باشد.
6. عامّ مخصّص را حتى بنا بر مجازیّت، در باقى حجت مىداند.
7. تمسک به عام را در شبهات مصداقیه، در صورتى که مخصّص لبّى باشد، جایز مىداند.
8. مرحوم شیخ معتقد است که چنانچه قطع مأخوذ در موضوع، بر وجه طریقیت اخذ شده باشد، نفس دلیل اعتبار أمارات و اصول براى قیام آنها به جاى قطع کافى است و نیازى به دلیل خاصّ خارجى ندارد، و چنانچه بر وجه وصفیّت اخذ شده باشد، دلیل اعتبار کافى نیست، بلکه باید دلیل خاصّ خارجى بر این قیام دلالت کند.
9. وى معتقد است که ادله ی اصول عملیه به علت تناقض صدر و ذیل نمىتواند شامل اطراف علم اجمالى شود،
بر خلاف مرحوم آخوند که عدم شمول را به جهت تعارض مىداند نه تنافى صدر و ذیل.
10. شیخ عقیده دارد که علم اجمالى علت تنجّز است نسبت به مخالفت قطعیه و مقتضى تنجز است نسبت به موافقت قطعیه.
11. شیخ (ره) در باب امکان تعبّد به أمارات غیر علمیه، اصل را امکان مىداند و مىگوید: انّا لا نجد فى عقولنا بعد التأمّل ما یوجب الاستحالة و هذا طریق یسلکه العقلاء فى الحکم بالإمکان.
12. شیخ در باب امکان تعبّد به أمارات غیر علمیه در مقام جمع بین نفى تصویب و عدم فوت مصلحت واقع، قائل به مصلحت سلوکیّه شده است، یعنى: أماره به هیچ وجه سبب حدوث مصلحت در مؤدّى نمىشود تا موجب تصویب اشعرى یا معتزلى گردد، بلکه قیام أماره سبب حدوث مصلحت در سلوک مىگردد، بدون این که به هیچ وجه در مؤدّى تغییرى حاصل گردد.
13. شیخ استصحاب را در شک در مقتضى، حجّت نمىداند. بعد از این در باب شکّ در مقتضى توضیح بیشترى خواهیم داد.
14. مرحوم شیخ احکام وضعیّه را بر خلاف احکام تکلیفیه مجعول مستقل نمىداند، بلکه به انتزاعیّت آنها از احکام تکلیفیّه قائل است.
15. حکومت و ورود از جمله اصطلاحاتى است که مرحوم شیخ در مقام تقدّم برخى از ادله بر ادله دیگر به کار برده است. توضیح این اصطلاحات به مجال وسیعترى نیاز دارد.
این اندکى بود از بسیار، براى به دست آوردن کلیه نظرات شیخ باید آثار این بزرگ مورد ی مطالعه کامل قرار گیرد، و در این صورت است که به عظمت و جلالت مقام علمى او مىتوان پى برد.
ثالثا: سومین امتیاز اصول شیخ قدس سرّه که از نظر این جانب مهم ترین ابتکار یا امتیاز اصول اوست، راجع به ارتباط فقه وی با اصول وی است و توقع دارم دوستان تأکیدم بر این نکته را از من به یادگار نگاه دارند و همواره در مسیر مبارکی که در پیش گرفته اند در آن اندیشه کنند
· أ. اخذ اصول فقه و قواعد کلی از فروع و مباحث فقه: شیخ بر خلاف بیشتر اصولیین در بسیارى از موارد، آراء اصولى دانشمندان، بلکه حتى خود مسأله ی اصولى را از کتاب هاى فقهى فقهاء به دست آورده است، نه این که صرفا تئورىوار از کتب اصولى مطالبش را به دست آورده باشد، چنانکه روش بیشتر دانشمندان متقدم، بلکه عمده ی متأخران از شیخ است. بلکه هم سؤال و صورت مسأله و هم حتی الامکان جواب را از فقه دریافت داشته است. مثلا: مسأله ی «تمسک به عام یا استصحاب حکم مخصص» که معمولا در تنبیهات استصحاب مطرح مىشود، حکم مسأله و اقوال در آن را از کتاب هاى فقهى ریاض، جامع المقاصد،مسالک و نظایر آنها، در باب اختلاف در فوریّت و تراخى، خیار عیب، رؤیت، غبن و غیرها اخذ کرده است و هکذا در مسأله ی قطع قطّاع، علم اجمالى، استصحاب کلى، حادثین، اصل مثبت، تقدّم اصل سببى بر مسببى و غیرها. خلاصه آن که مرحوم شیخ از همان دری که شایسته است، وارد مسائل اصولیّه شده است (و أتوا البیوت من أبوابها). متأسفانه این روش دیر نپایید و دوباره طرح و تدوین مسائل اصولى به حالت اولیه بازگشت.
· ب. ابتناء فقه بر نتایج و مواضع به دست آمده در تحقیقات اصولی: برخى تصوّر مىکنند که تحقیقات گسترده مرحوم شیخ در علم اصول صرفا جنبه ی علمى دارد و در فقه او چندان مؤثر نیست، از باب نمونه در کتاب رسائل، در باب استصحاب با تحقیق عمیقى عدم حجیّت استصحاب در شکّ در مقتضى را اثبات کرده است در عین حال در کتاب متاجر در موارد عدیدهاى این استصحاب را اجرا کرده است، و هکذا در مورد شهرت فتوایى، اجماع و غیره. شاید گاهی در مواردی بتوان این مطلب را پذیرفت، اما به طور مطلق ابدا صحیح نیست، زیرا با توجه به آن چه در تفسیر شکّ در مقتضى باید گفت، معلوم مىشود که همه ی مواردى که به مرحوم شیخ خرده گرفته شده است، وى آن را شکّ در رافع مىداند نه شکّ در مقتضى، بنا بر این هیچ وجهى براى این انتقاد وجود ندارد. آرى در مثل شهرت و حتى اجماع که چندان در علم اصول مورد پذیرش او نیست، در فقه نتوانسته است به سهولت از آن دست بکشد، بلکه احیانا در مورد آراء برخى از بزرگان چون: شیخ طوسى، علامه محقّق کرکى، کاشف الغطاء به همین نحو عمل کرده است و این نیست جز به جهت احتیاط و شدّت اعتقاد علمى به این افراد.
نکته ی 3
سؤال: چرا مباحث اصولى مرحوم شیخ تنها در مورد قطع و أمارات و اصول دور مىزند، آیا بحث در مورد مباحث الفاظ را به دیگران واگذار کرده است، یا این که این، صرفا یک تصادف بوده است؟
جواب: به نظر می رسد که این امر صرفا یک تصادف نبوده است، هدف مرحوم شیخ از نگارش رسائل این بود که آن قسمت از علم اصول را که نیاز به بازسازى و دگرگونى دارد و تا آن تاریخ هیچ کس عهده دار رفع این نیاز نشده بود، بازسازى کند و تحول بخشد و این قسمت منحصرا قسمت قطع و أمارات و اصول عملیه است نه مباحث الفاظ، و الحق با تدوین کتاب بزرگ رسائل توانسته است این مهم را به بهترین وجه تأمین کند. اما مباحث الفاظ به هیچ وجه نیازى به این تحوّل نداشته است، لذا بسیار صحیح و به جا بود که این قسمت را به امثال صاحب حاشیه واگذار کند و خود بدان دست نیازد. بدیهى است در همه مسائل علمى اختلاف نظر وجود دارد، لیکن مجرّد وجود اختلاف نظر در مسائل، ضرورتى را براى تألیف جدید به بار نخواهد آورد. این است سرّ پیشوایى آن مرد یگانه نسبت به عالی ترین مرحله از مراحل علم اصول.
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen